۲۳ شهريور ۱۳۹۷ - ۱۸:۰۶
کد خبر: ۵۷۶۶۳۳

یادداشت | تحصیلات عالیه جلوی "طلاق" را نمی‌گیرد

شاید در جامعه ما این گونه برداشت شود که "آمار طلاق در قشر تحصیلکرده کمتر است"در حالی که این صرفا یک حدس و خوش بینی ‌ساده انگارانه است.
طلاق طلاق

به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا،  کانون خانواده یکی از اساسی ترین ارکان تشکیل دهنده جامعه است و جامعه‌ای سالم طبیعتا در گرو خانواده‌ای سالم است. البته این بدان معنی نیست که اگر خانواده‌ای مشکل داشت الزاما اعضای آن خانواده برای جامعه مفید نیستند؛ چرا که هستند کسانی که خانواده‌ای آشفته و نابهنجار دارند ولی خودشان دردی از جامعه را دوا می‌کنند و به حال افراد دیگر مفید هستند؛ ولی به هر حال جامعه‌ای آرمانی و ایده‌ال از خانواده‌هایی مستحکم و سالم تشکیل می‌شود و در واقع خانواده‌،  اجتماعی کوچک به شمار می‌رود.

یکی از آفت‌های جدی برای بر هم زدن استحکام خانواده طلاق است که اثرات مخرب آن شاید برای کسی پوشیده نباشد، به خصوص در زندگی که پای فرزند در میان باشد و صرفا جدایی مرد از زن نیست.

طلاق عوامل مختلفی دارد، یکی به خاطر اعتیاد جدا می‌شود، دیگری به خاطر تفاوت فرهنگ و اعتقادات طلاق می‌گیرد، شخص دیگر به خاطر رابطه نامشروع همسر جدا می‌شود و... .

طلاق در اقشار تحصیلکرده

متأسفانه آمار طلاق در کشور بالا است و از آن بدتر این است که معمولا ازدواج به سختی حاصل می‌شود و بعضا تشریفات، رسومات و مقدمات خاصی باید سپری شود و هزینه‌های مختلفی پرداخت گردد تا بالاخره دو نفر  زندگی مشترکشان  را آغاز کنند و زیر یک سقف بروند؛ ولی طلاق که مبغوضترین حلال‌ها است، عرش خدا را به لرزه می‌اندازد و یک خانواده را از هم می‌پاشد راحت‌تر از ازدواج به وقوع می‌پیوندد. در سال‌های اخیر هم که  طلاق توافقی رواج پیدا کرده و به راحتی زندگی مشترک را خاتمه می‌دهند و شاه کلید خیلی از این طلاقها هم ادعای عدم تفاهم است که با کوچکترین اختلافی طلاق را بر ادامه زندگی ترجیح می‌دهند. طبیعتا یکی از عوامل اصلی چنین رویکردی کم طاقتی، ظرفیت پایین و بعضا غرور و خودخواهی  زوجین یا یکی از آنها است که به راحتی تن به جدایی می‌دهند.    

شاید در ابتدای امر یکی از مسائلی که به ذهن بیاید این است که آمار طلاق در قشر تحصیلکرده کمتر است؛ چرا که بواسطه اینکه تحصیل کرده هستند  طبیعتا  آگاهی و فرهنگ بیشتری دارند و از طلاق به دور هستند. در حالی که این صرفا یک حدس و خوش بینی ‌ساده انگارانه است.

به گزارش خبرگزاری جمهوری اسلامی بر اساس بررسی های انجام شده، تحصیلکرده‌ها سهم بالایی در آمار طلاق دارند و طبق گفته کارشناسان بیش از نیمی از این آمارها مربوط به قشر تحصیل کرده جامعه است که جای تامل دارد.

این آمار نشان می‌دهد به صرف داشتن تحصیلات، فرهنگ نگهداری از خانواده ایجاد نمی‌شود و الزاما هر انسان تحصیل کرده‌ای فرهنگ چنین کاری را ندارد. البته همه شرایط یکسانی ندارند و نمی‌توان همه را با یک چشم دید؛ چه بسا شرایطی پیش بیاید که حقیقتا طلاق بهترین گزینه باشد؛ مثل اینکه ادامه زندگی خطرات جدی اعتقادی را به دنبال داشته باشد یا امنیت جانی و اخلاقی شخص در معرض خطر حتمی باشد؛ طبیعی است که اگر چنین روندی ادامه داشته باشد طلاق اولویت دارد، حالا چه فرد تحصیل کرده باشد یا بیسواد  و یا اینکه سواد متوسطی داشته باشد.

سخن در این است که خیلی اوقات طلاق‌ها قابلیت پیشگیری دارد و در بسیاری از موارد اگر یکی از طرفین با گذشت رفتار کند و خودخواهانه عمل نکند طلاقی در کار نخواهد بود و کانون خانواده از هم نمی‌پاشد.

نکته مهم در این یادداشت این است که روند صعودی آمار طلاق در قشر تحصیل کرده، گویای  این مسئله است که به صرف داشتن تحصیلات عالیه، مهارت چگونه زندگی کردن نصیب انسان نمی‌شود و برای تشکیل خانواده و همسرداری چیزهای دیگری هست که تا آن‌ها نباشد حیات خانواده در معرض خطر است.

خیلی مسائل در آیین همسرداری و استحکام بنیان خانواده وجود دارد که اصولا ربطی به تحصیلات ندارد و چه بسا افراد کم سواد و یا بیسوادی که از خیلی تحصیل کرده‌ها بهتر به این امور واقف هستند و شاید به همین جهت باشد که در سال‌های گذشته با وجود اینکه سطح سواد مانند امروز نبود، به مراتب آمار طلاق کمتر از حال حاضر بود و زندگی‌ها تنش کمتری داشته است.

پایین آوردن سطح انتظارات

یکی از مسائل مهم در این باره این است که انسان انتظار نداشته باشد که همسرش هر آنچه که او دوست دارد دارا باشد، هر چند تمام این خواسته‌ها مشروع و منطقی باشد. مهم این است که در اصول و قواعدی که هر یک از زوجین برای زندگی دارند اشتراک داشته باشد و نسبت به مسائل جزئی سخت گیری نداشته باشند و به قول معروف «مته به خشخاش نگذارند.» بالاخره انسان‌ها با هم تفاوت‌هایی دارند و طبیعتا اختلاف سلیقه هست. اختلاف سلیقه‌ای که به اصول لطمه نمی‌زند نباید جدی گرفته شود و برای اینکه زندگی مستحکم باشد باید با چشم پوشی کردن از برخی مسائل این چنینی به تفاهم رسید که ارکان خانواده دچار تزلزل نشود.

عدم گذشت و توقعات نابجا

گذشت از لغزش‌ها و خطاهای یکدیگر در زندگی مشترک زناشویی از سوی زوجین، یکی دیگر از امور اساسی است که نبود آن در حال حاضر عامل بخش وسیعی از طلاق‌ها است.

تأسف بار جایی است که اگر یکی از زوجین خطایی مرتکب شود و معترف به اشتباهش نیز  باشد طرف مقابل آنرا نپذیرد و با گذشت برخورد نکند و چه بسا بخاطر همین روحیه غلط اصرار بر طلاق داشته باشد.

یکی دیگر از مواردی که امروزه عامل برخی ناسازگاری‌ها و بعضا طلاق در خانواده‌ها شده است توقعات بی‌جا و غیر منصفانه برخی زنان از همسرانشان است که با چشم و هم چشمی و درخواست‌های خارج از حد و شأن باعث می‌شوند  همسرانشان فشار اقتصادی زیادی را متحمل شوند و مجبور باشند هزینه‌هایی‌ را بپردازند که از توان آن‌ها خارج است. همین نامتوازن بودن خرج و دخل که از جانب زنان بر مردان تحمیل می‌شود می‌تواند کام زندگی را تلخ کند و در نهایت کار را به جدایی بکشاند.

این‌ها بخشی از مواردی است که می‌تواند بنیان خانواده را به مخاطره بیندازد و کار را به طلاق بکشاند. ملاحظه  می‌شود این  مسائل ربط آن چنانی به تحصیلات ندارد و چه بسا زن و شوهری با مدرک دکترا به خاطر یکی از این مسائل کارشان به جدایی ‌بکشد و همچنانکه آمار نشان می‌دهد درصد طلاق در قشر تحصیلکرده کم نیست. بنابراین یکی از راه‌هایی که می‌تواند مانع طلاق شود این است که زوجین قبل از ازدواج یاد بگیرند که چگونه باید با یکدیگر تعامل کنند که در جهت استحکام خانواده مؤثر باشد و مهارت چگونه زندگی کردن را بیاموزند. /999/ی۷۰۲/س

بابک شکورزاده

 

ارسال نظرات